محل تبلیغات شما

اول لازمه یه کم توضیح بدم!

ناهید یه مدت کمی هست که خواهر دار شده

(خوش به حالش،دلم گرفت وقتی دیدمش.خیلی شبیه نسترن بود.کاش بودی نسترنکاش)

و اسمش هم نازنینِ و الان نازنین حدودا یک ماهه است

و این خاطره واسه یِ وقتی هست که نازنین 10-15روزه بود!

یه شب ناهید ساعت های11ونیم-12شب اومد تویِ گروه و نوشت که

بچه داره از صبح تا الان یه بند گریه میکنه و آروم نمیشه و سر درد شدم و نمیذاره بخوابم! الان هست که عصبی شم و در خونه رو باز کنم و بندازمش بیرون!

بعد فاطمه نوشت که دلت میاد؟بچه به اون نازی

و زهرا هم نوشت الان کجاست؟

ناهید هم گفت اتاق مامان و بابام

و زهرا هم شروع کرد به راهکار دادن که برو تو حموم بخواب (سرده بابا) یا پنبه بذار تویِ گوشت یا هنذفری بذار و صداشو بلند کن که صدای بچه رو نفهمی 

حالا تو این هاگیر واگیر! 

زارع اومد نوشت :خانوم ناهید بچه دارن؟ (چی بگم در وصفش خوبه؟!)

و بعد از اینکه هممون به ترتیب در ری اکشن پیام زارع گروه رو به فرستادنِ ایموجی پوکر () مزین کردیم!

ناهید نوشت نه

و زارع هم گفت پس بچه کیه؟!

ناهید هم گفت مامان و بابام 

(معلومه ناهید جوش آورد یا بیشتر توضیح بدم؟)

 

*یه جمله یِ معروف از نسرین خانوم نقل شده است که پایین در رابطه باهاش میخونیم:

قال نسرین (ع):بچه را از 1روزه تا 2ساله دوست بدارید! هنگامی که بچه 2سال و 1روزه شد موظف هستید بچه را درب خانه بگذارید تا لولو ببردش! *

 

پی.نوشت:البته بماند که هر شب که ناهید بیداره،زارع ازش میپرسه که داری بچه نگه میداری؟ و فکر میکنه خیلی بامزه است!

نارفیقی در پوستینِ رفیق!

اتفاقات جا مانده...! قسمت8

اتفاقات جا مانده...! قسمت7

بچه ,ناهید ,هم ,نوشت ,یه ,الان ,هم گفت ,هست که ,مامان و ,بچه را ,زهرا هم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اجتماعی- فرهنگی آموزشی